- هر کس آنچنان میمیرد که می خواهد
- آنکه معترض نیست، منتظر نیست و معترض، منتظر نیست
- پیروزی یکروزه به دست نمی آید ، اما اگر خود را پیروز بشماری ، یکباره از دست
میرود.
- انسان به میزانی که می اندیشد ، انسان است، به میزانی که می آفریند انسان است
نه به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار می کند.
- باید دانست که بزرگترین معلم برای به دست آوردن استقلال و شخصیت ملی خودش
دشمنی است که استقلال و شخصیت ملی اش را از او گرفته است.
- عرفان دری است به دنیای دیگر ، که باید باشد و هنر، پنجره ای به آن دنیا است
- علی آشکار ترین حقیقت و مترقی ترین مکتبی است که در شکل یک موجود انسانی تجسم
یافته است ، واقعیتی بر گونه اساطیر و انسانی است که هست از آنگونه که باید باشند
و نیست
آنگاه که کمیت عقل می لنگند، نیایش بلند ترین قله تعبیر را در پرواز عشق در
شب ظلمانی عقل پیدا می کند.
- اسلام علی بر این سه پایه استوار است : مکتب، وحدت ، عدالت
- توده مردم به یک آگاهی نیاز دارند و روشنفکر به ایمان. - شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن ، با مرگ خویش بر دشمن
پیروز می شود و اگر دشمنش را نمی کشد رسوا می کند.
- چه فاجعه ای است که باطل به دستی عقل را شمشیر می گیرد و به دستی شرع را
سپر.
- تقلید نه تنها با تعقل سازگار نیست ، بلکه اساسا کار عقل این است که هرگاه
نمی داند ، از آنکه می داند تقلید می کند و لازمه ی عقل این است که در این جا خود
را نفی نماید و عقل آگاه را جانشین خود کند.
لازمه ی توحید خداوند ، توحید عالم است و لازمه ی توحید عالم توحید انسان
است.
- وقتی عشق فرمان می دهد ، محال سر تسلیم فرو می آورد.
٫ عشق عبارت است از همه چیز را برای یک هدف دادن و به پاداشش هیچ چیز نخواستن ،
این انتخاب بزرگی است ، چه انتخابی!.
- وارد کردن علم و صنعت ، در اجتماع بی ایمان و بدون ایدوئولوژی مشخص ، همچون
فرو کردن درخت های بزرگ و میوه دار است در زمین نامساعد در فصل نا مناسب.
- فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی
برای ساختن وسایل آسایش زندگی.
- هیچ چیز به وسیله دشمن منحرف نمی شود ، دشمن زنده کننده دشمن است ، بلکه آنچه
که یک فکر و یک مذهب را مسخ می کند ، دوست است یا دشمنی که در جامعه ، دوست، خودش
را نشان می دهد.
-هنر تجلی روح خلاق آدمی است، هنر با مذهب خویشاوندی دیرین دارد… هنر یک ذات
عرفانی و جوهر احساس مذهبی دارد.
- از تنهایی به میان مردم می گریزم و از مردم به تنهایی پناه برم
- مردی بوده ام از مردم و میزیسته ام در جمع و اما مردی نیز هستم در این دنیای
بزرگ که در آنم و مردی در انتهای این تاریخ شگفت که در من جاری است و نیز مردی
در خویش و در یک کلمه مردی با بودن و در این صورت دردهای وجود، رنج های زیستن،
حرف زدن انسانی تنها در این عالم ، بیگانه با این «بودن»!
- هر کس مسیحی دارد، بودایی که باید از غیب برسد ، ظهور کند ، بر او ظاهر گردد
و نیمه اش را در بر گیرد و تمام شود.
- چه قدر ایمان خوب است! چه بد می کنند که می کوشند تا انسان را از ایمان محروم
کنند چه ستم کار مردمی هستند این به ظاهر دوستان بشر ! دروغ می گویند ، دروغ ،
نمی فهمند و نمی خواهند ، نمی توانند بخواهند.
-هنر اصولا استعدادآدمی است برای تکمیل زندگی مادی
-تنهایی یعنی بی کسی،جدایی یعنی بی اویی،بی او ماندن. بی او ماندن یعنی او را
داشتن و به او عشق ورزیدن .
- مسئولیت زاده توانایی نیست،زاده آگاهی است وزاده انسان بودن
نظرات شما عزیزان: