TNT IS BEST
 
TNT IS BEST
بن بست ...
 
 

فال فنجان واژگون شده قهوه مرا بر روي میز باز تكان داد با ادا یك لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام آرام و سرد گفت : كه در طالع شما، قلبم تپید ٬ باز عرق روي صورتم گفتم بگو ٬ مسافر من میرسد؟ و یا ... با چشم هاي خیره به فنجان نگاه كرد گفتم چه شده ؟سكوت بود و تكرار لحظه ها آخر شروع كرد به تفسیر فال من با سر اشاره كرد كه نزدیك تر بیا اینجا فقط دو خط موازي نشسته است یعنی دو فرد دلشده تا ابد جدا انگار بی امان به سرم ضربه می زدند یعنی كه هیچ وقت نمی آید او خدا؟ گفتم درست نیست از اول نگاه كن فریاد زد: بفهم،رها كرده او تو را

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 21:24 :: توسط : Ramin TNT

به‌نام خداوند مردآفرین كه بر حسن صنعش هزار آفرین خدایی كه از گِل مرا خلق كرد چنین عاقل و بالغ و نازنین خدایی كه مردي چو من آفرید و شد نام وي احسن‌الخالقین پس از آفرینش به من هدیه داد مكانی درون بهشت برین خدایی كه از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازي به لاك، همچنین رك و ریمل و خط چشم و كرم تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین دماغ و فك و گونه‌ام كار اوست نه كار پزشك و پروتز، همین ! نداده مرا عشوه و مكر و ناز نداده دم مشك من اشك و فین! مرا ساده و بی‌ریا آفرید جدا از حسادت و بی‌خشم و كین زنی از همین سادگی سود برد به من گفت از آن سیب قرمز بچین من ساده چیدم از آن تك‌درخت و دادم به او سیب چون انگبین چو وارد نبودم به دوز و كلك من افتادم از آسمان بر زمین و البته در این مرا پند بود كه اي مرد پاكیزه و مه‌جبین تو حرف زنان را از آن گوش گیر و بیرون بده حرفشان را از این كه زن از همان بدو پیدایش‌ات نشسته مداوم تو را در كمین

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 15:2 :: توسط : Ramin TNT

منم كوروش،شاه جهان،شاه دادگر،شاه بابل،سومر و اكد،پسر كمبوجيه و ... .آنگاه كه بدون جنگ وارد بابل شدم همه مردم گامهاي گامهاي مرا با شادماني پذيرفتند،در بارگاه پادشاهان بابل برتخت شهرياري نشستم،مردوك(خداي بابلي ها)دلهاي پاك مردم را متوجه من كرد زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم.ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين سرزمين وارد آيد.برده داري را برانداختم،به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم...من فرمان دادم كه هيچكس از اهالي شهر را از هستي ساقط نكنند،فرمان دادم همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و كسي آنان را نيازارد.خداي بزرگ از كردار من خشنود شد ...او بركت و مهربانيش را ارزاني داشت،ما همگي شادمانه و در صلح مقام بلند وي را ستوديم،من همه شهرهاي ويران را از نو ساختم،فرمان دادم تمام نيايشگاههايي كه بسته شده بود بگشايند.همه مردماني را كه پراكنده و آواره شده بودند،به سرزمين خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنها را آباد ساختم،باشد كه دلها شاد گردد و هرروز در پيشگاه خداي بزرگ،برايم زندگي بلند خواستار باشند... شهرهاي ويران شده در آنسوي دجله و عبادتگاههاي آنها را خواهم ساخت تا ساكنين آنجا كه به بردگي به بابل آورده شده اند بتوانند به سرزمين خود بازگردند.

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, :: 20:54 :: توسط : Ramin TNT

وقتي كوروش به دنيا آمد پدربزرگ مادري اش اژي دهاك با همه مغان درباري به شور و مشورت پرداخت،چون خوابي ديده بود كه سخت نگرانش كرده بود.بنا به گفته هرودوت : "اژي دهاك خواب ديد كه دخترش ماندانا به جاي فرزند بوته تاكي به دنيا آورد كه شاخ و برگهاي آن سرتاسر خاك آسيا را پوشاند." معبرين رسمي درباري كه از ايشان خواسته شد اين خواب ناخوشايند پادشاه را تعبير كنند.دل و جگر يك قرباني را كه بر طبق آداب و رسوم معمول ذبح شده بود با دقت تمام مورد مطالعه قرار دادند و به ولينعمت خود گفتند كه سلسله او روزهاي شوم و ناهنجاري در پيش خواهد داشت.سپس از تفسير آن خواب نتيجه گرفتند كه فرزندي كه از دختر پادشاه زاده شده است تمامي خاك اسيا را فتح خواهد كرد و قوم ماد را به بندگي خواهد كشاند . هرودوت به گفته مي افزايد: "اژي دهاك بچه را به يكي از بستگان خود كه منسوب به قوم ماد بود و هارپاگ نام داشت سپرد و به او فرمان داد تا بچه را به خانه خويش ببرد و بكشد." كوروش كودك براي كشتن زينت شد و به خانه هارپاگ منتقل گرديد وليكن از آنجا كه آن مرد نميدانست چگونه از اجراي اين فرمان ناخوشايند برآيد،گاوچراني را مأمور انجام اين كار كرد.گاوچران ميتراداتس "مهرداد" نام داشت و در جايي نه چندان دور از اكباتان زندگي ميكرد.هارپاگ وقتي اورا به حضور طلبيد بچه را به دستش داد و به او امر كرد كه وي را در بيابان رها كند، و در اين باره به او گفت : پادشاه ما مرا مأمور كرده است به تو بگويم اگر اين بچه را نكشي خود تو به جاي او به بدترين وضع كشته خواهي شد. مردك اين فرمان را شنيد و خود را ملزم به اطاعت از آن دانست. زوجه گاوچران بدبخت حامله بود و هر روز انتظار وضع حمل خود را ميكشيد.از قضا وقتي فارغ شد كه شوهرش ميرفت تا كوروش را براي كشتن تحويل بگيرد.دوباره قلم را به دست هرودوت بدهم: "وقتي ميتراداتس به خانه بازگشت زنش از او پرسيد كه هارپاگ به چه منظوري احضارش كرده بود.ميتراداتس نيز در جواب تمام داستان را براي زنش تعريف كرد و در آخر اظهار داشت: در بين راه آگاه شدم كه اين بچه،نواده دختري پادشاه خودمان است.زن ميتراداتس از وي خواهش كرد كه از كشتن بچه منصرف شود ولي ميتراداتس به هيچ وجه حاضر نبود درخواست زنش را بپذيرد چون فكر ميكرد هارپاگ حتما جاسوساني به دنبال وي خواهد فرستاد تا ببينند او فرمان ارباب خود را چگونه اجرا ميكند.وقتي زن ديد كه نميتواند شوهرش را به قبول خواهش خود وادار كرد گفت : "حال كه تو جدأ ميخواهي بچه را بكشي پس آنچه به تو ميگويم انجام بده.من در غياب تو بچه اي مرده زاييدم.تو آن بچه كه مرده است را به جاي اين يك در بياباني كه جانواران درنده زياد باشد بگذار.آن وقت ما اين نواده پادشاه را به جاي فرزند خودمان مي پرورانيم." ميتراداتس اين خواهش را پذيرفت و جامه هاي زينتي را به تن كودك مرده كرد و نواده پادشاه را به زنش داد و كودك مرده را در بيابان گذاشت.و اين بود افسانه تولد كوروش.

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, :: 20:52 :: توسط : Ramin TNT

روزي دختري مكزيكي قرام بود براي انجام مأموريتي چند ماهه به سوئد اعزام شود.او از تمامي آشنايان خداحافظي كرد و هنگامي كه نوبت به خداحافظي از نامزدش رسيد كه نامش الكس بود، به قولأ تريپ عاشقونه برداشت و كلي با هم حرفهاي عاشقانه زدند و به هم قول دادند كه تا آخر عمر با هم باشن و به هم ديگر خيانت نكنند.خلاصه سرتون رو درد نيارم، دختر خانم يا همون ماريا با دلي لبريز از عشق عازم مأموريت به سوئد ميشود.پس از چند ماه نامه اي از الكس به دست ماريا ميرسد با اين مضمون : مارياي عزيزم،اميدوارم كه در سوئد به تو خوش گذشته باشد.من بايد بگويم كه در اين مدت بارها به تو خيانت كرده ام و خودت ميداني كه نه تو و نه من لايق چنين وضعي نيستيم،لطفا مرا ببخش و عكسي را كه به تو داده بودم برايم پس بفرست. با تشكر:الكس. ماريا هم از تمام همكاران و دوستانش خواست كه عكسي از برادر و يا پسرشان را به او بدهند و آنها را كه تعداد زيادي بودند را به همراه عكس الكس به همراه يك نامه براي او فرستاد با اين مضمون : الكس عزير من هم همين وضع را دارم و بايد بگويم كه من هم بارها به تو خيانت كرده ام ولي هرچه فكر كردم قيافه تو را به خاطر نياوردم،لطفا عكس خودت را بين عكسها پيدا كن و بقيه را برايم بفرست! با تشكر: ماريا

ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 فروردين 1390برچسب:, :: 22:29 :: توسط : Ramin TNT

- دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا میکنند. - اگر می خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. - آنچه جذاب است سهولت نیست ، دشواری هم نیست ، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است. - وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید ، افراد درباره ی رفتار و عملکرد خود فکر میکنند ، نه رفتار و عملکرد شما. - سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد. - اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام میدادید ، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید. - افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند ، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند. - پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر - کار بزرگ وجود ندارد ، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم. - کارتان را آغاز کنید ، توانایی انجامش به دنبال می آید. - انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند. - همواره به یاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده ،شاید بازگشاینده قفل در باشد. - تنها راهی که به شکست می انجامد ، تلاش نکردن است. - دشوار ترین قدم همان قدم اول است. - عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید. - آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد. - وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد ، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید. - من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت ، من خوشی های بسیار خواهم آورد ، من ملتم را سربلند زمین خواهم کرد ، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 15:4 :: توسط : Ramin TNT

در دنيا جاي كافي براي همه هست پس جاي اينكه جاي ديگري را بگيري سعي كن جاي خودت را پيدا كني! *چارلي چاپلين* ------- ارامش يعني زمانيكه از بيرون به درون خود مينگريد همه چيز را با درون خود در تعادل ببينيد*گاندي* -------- هرگز درباره چيزي نگو آنرا از دست داده ام فقط بگو انرا پس داده ام *اپيكتوس* ------- هرچه موانع سخت تر باشد لذت تلاش و پيروزي بيشتر است *اريك باتروورت* ------- من كار را از همان جا كه ديگران رهايش ميكنند شروع ميكنم *اديسون* ------ انجام عمل غيرممكن خود نوعي تفريح است *والت ديسني* ----- تغييري كه ارزو داريم در ديگران ببينيم ابتدا بايد در خود ايجاد كنيم *گاندي* ------ من جز يك چيز،چيزي نميدانم و آن اين است كه هيچ نميدانم *سقراط* ------ نداني و نداني كه نداني و نخواهي كه بداني كه نداني *شيخ ابوسعيد* ------ هيچ گاه چيزي را خوب نميفهمي جز اينكه انرا براي مادربزرگ و پدربزرگت شرح دهي *اينشتين* ------ انسانهاي باهوش مسائل را حل ميكنند ولي نوابغ انرا ثابت ميكنند *اينشتين* ------ زندگي را زياد جدي نگير چون از آن زنده بيرون نخواهي رفت *البرت هوبارد* ------ چقدر عاقلند انهايي كه در عشق احمق اند! *ويكتور هوگو* ----- عيب جامعه اين است كه همه ميخواند ادم مهمي باشند و هيچكس نميخواهد فرد مفيدي باشد *چرچيل* ----- هميشه اخر هرچيز خوب ميشود اگر نشد بدان هنوز اخرش نرسيده *چارلي چاپلين* ----- با زني ازدواج كن كه اگر مرد بود بهترين دوست تو ميشد *بردون* ----- بگذاريد و بگذريد، ببينيد و دل نبنديد، چشم بياندازيد و دل نبازيد كه دير يا زود بايد گذاشت و گذشت *علي (ع)* ----- عاقل انچه را ميداند،نميگويد ولي انچه را ميگويد ميداند *ارسطو*

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 15:1 :: توسط : Ramin TNT

اینک که به یاری اهورا مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به سر نهاده و اعلام میکنم تا روزی که زنده هستم: **دین و آیین و رسوم ملتهایی را که من پادشاه انها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من ملتهای دیگر را تحقیر یا به آنها توهین کنند **هرگز سلطنت خودرا بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت قبول کند یا نکند **تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر کسی مظلوم واقع شود حق وی را از ظالم خواهم گرفت و ستمگر را مجازات خواهم کرد **تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت شخصی دیگری را به بیگاری بکشد یا بدون پرداخت مزد وی را به کار روا دارد **هرکس ازاد است هر دینی را که میل دارد انتخاب کند و هرجا میل دارد سکونت کند و هرشغلی که میل دارد در پیش گیرد و مال خود را به هرنحو که خواست به مصرف برساند **من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد **من برای همه مردم مردم جامعه آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به مردم اعطا کردم.از مزدا خواهانم که مرا در اجرای تعهداتی که نسبت به ایران و بابل و کشورهای چهار گوشه جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند.

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 15:0 :: توسط : Ramin TNT

این مکان *گردباد اورگن* نام دارد و واقع در ایالت اورگن امریکا میباشد.این منطقه دایره ای فرضی به قطر 50 متر است که به گفته پژوهشگران گهگاه به فاصله 90 روز اندازه دقیق آن تغییر میکند. چرا اسبها هنگام نزدیک شدن به آن شیهه میکشند و روی دوپای خود بلند میشوند؟ چرا پرندگان هنگام پرواز مسیر خود را کج میکنند تا از فراز این دایره پرواز نکنند؟ چرا درختان این دایره به سوی مرکز دایره خم شده اند؟ اینها همه سوالاتی هستند که انسان هنوز برای انها جوابی نیافته است.در این دایره ویرانه ساختمانی قرار دارد که روزی محل سنجش عیار فلزات بوده است و از آن زمان که وسایل سنجش بنای دیوانگی را گذاشتند کارکنان انجا را ترک کردند "1945". هنگامیکه شما وارد ساختمان میشوید نیرویی قوی شمارا به پایین میکشد گویی که نیروی جاذبه چند برابر شده باشد! و بدن شما به طور ناخوداگاه به سمت مرکز دایره خم میشود و اگر بخواهید بدن خود را راست کنید بدن شما به اندازه یک زاویه 10‎ درجه به سوی مرکز دایره خم میشود. پژوهشگران زیادی برای یافتن جواب این راز مدتها در آنجا دست به ازمایشاتی زدند ولی به نتیجه ای نرسیدند،به عنوان مثال انها یک گوی فولادین 15 کیلویی را داخل ساختمان به تیرکی اویختند و با کمال تعجب مشاهده کردند که این گوی قوانین جاذبه را زیر پا گذاشته و به صورت زاویه ای به سمت مرکز دایره قرار گرفته است!حتی دود سیگار نیز در این مکان تحت تاثیر نیروهای شگفت انگیز قرار دارد بطوریکه اگر کسی در این مکان سیگاری دود کند دود سیگار به سرعت به چرخش در میاید و این عمل تا زمانیکه دود محو شود ادامه میابد.حتی اگر چند تکه کاغذ را در این محل به هوا بیاندازید خواهید دید که به زمین نمی افتند و در هوا به چرخش در می اید انگار که دستی نامرئی انها را به چرخش در می اورد! ولی چرا و چگونه چنین چیزی امکانپذیر است؟ آیا این مکان در تسلط موجودات فضایی است؟ ایا ارواح و اشباح خبیث در این مکان عجیب زندگی میکنند؟ ایا این مکان تحت نیروهای مغناطیسی قرار دارد؟ دانشمندان هنوز این سوالات را در مورد این دایره "گردباد اورگن" نتوانسته اند جواب دهند و شاید هرگز نتوانند به راز این مکان مخوف پی ببرند.

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 14:56 :: توسط : Ramin TNT

ناپلئون بناپارت : در دنیا فقط از یک چیز باید ترسید و آن خود ترس است . ناپلئون بناپارت : اولین شرط توفیق شهامت و بی باکی است . ناپلئون بناپارت : نایاب ترین چیزها در جهان دوست صمیمی است . ناپلئون بناپارت : دردها و رنج ها فکر انسان را قوی می سازد ناپلئون بناپارت : کسانی که روح نامید دارند مقصرترین مردم هستند. ناپلئون بناپارت : کسی که می ترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد. ناپلئون بناپارت : یک روز زندگی پر غوغا و در شهرت و افتخار بهتر از صد سال گمنامی است. ناپلئون بناپارت : پیروزی یعنی خواستن . ناپلئون بناپارت : عشق گوهری است گرانبها ، اگر با عفت توام باشد. ناپلئون بناپارت : عفت در زن مانند شجاعت است در مرد ، من از مرد ترسو همچنان متنفرم که از زن نانجیب ناپلئون بناپارت : فداکاری در راه وطن از همه فضایل باارزشتر است.

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 14:30 :: توسط : Ramin TNT

*وکیل مجلس:احمق بی قانون،کودن،بی اعتبار نامه،تو از مصونیت اخلاقی خود سوء استفاده کرده ای،بدترکیب،دیگر اعتبار من از تو سلب شد،دیگر دوستی من و تو وخیم گردید.یک جلسه دیگر اگر جلوی چشمم بیایی استیضاحت میکنم! ------------------------ * افسر:زنیکه بی انضباط،ای توپ،ای مسلسل،شمشیر تو فرق سرت بخورد،یابوی بی رکاب،آجر نظامی توی سرت بخورد،یقلبی،الهی توی صف مرده ها بری. ------------------------ *کارمند اداره: خفه شو،پرونده ناقص،الهی اسمت جزو مراسلات فوت شدگان به آن دنیا ارسال شود،الهی در قبرستان برای همیشه بایگانی شوی،الهی از این دنیا اخراج بشی! ------------------------ *درشکه چی:تف به رویت،حیوون علیشاه،مگر اینجا طویله است؟،لامروت مثل خیابان سنگفرش می ماند،میگیرم شوتت میکنم که دو کورس اونطرف تر بیایی پایین! ------------------------ *خیاط:ای بی قواره،بد برش،بی آستر،بخدا چاک دهنت را میدوزم،گوشهایت را قیچی میکنم،مرده شور صورت آبله ای سوزن سوزنت را ببره،در عالم دوستی صد دفعه ترا پرو کردم اما بازهم ناصاف از آب در آمدی،خوبه بسه دیگه،جلوی حرفهایت را درز بگیر،این بود اجرت بیست سانتی متر دوستی من که حالا با دو ذرع و سه چارک قد قلب مرا بشکافی؟! ------------------------ بازاری محتکر:دهه چک بی محل رو تماشا کن،سفته سوخت شده را ببین،دلال مظلمه را بپا،الهی زیر ماشین بیوک بری،خیر ندیده بی اعتبار،تف تمام مستاجرینم به ریش پدرت،درد و بلای سرقفلی هام بخوره تو کاسه سرت،محتکر حماقت و لجاجت! برو حجره ات را تخته کن عمو

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 13:2 :: توسط : Ramin TNT

1* چطوری میشه یه فیل رو با سه حرکت گذاشت تو یخچال ؟------------ 2* یه پدر و یه پسر با یک پدر و یک پسر میرن قهوه خونه.قهوه چی براشون سه فنجون قهوه میاره ولی هر کدام از اونا یه لیوان کامل قهوه میخورن!چطور ممکنه؟ ------------ 3* چطور میشه یه زرافه رو با چهار حرکت داخل یخچال گذاشت؟ ------------ 4* یه نفر توی یک اتاق قرار گرفته که سه تا کلید برق داره.یه لامپ هم بیرون اتاقه که اون فرد نمیتونه اونو ببینه فقط اون میدونه که اولش لامپ خاموشه.اگه این فرد اجازه داشته باشه فقط یه بار از اتاق خارج بشه چطور میتونه بفهمه کدوم کلید مال اون لامپه؟ ------------ 5*تو یه میهمونی کنار یه رودخانه وحشتناک همه حیوونا هستن بجز یکی.اون کیه؟ ------------ 6* به نظر شما در تداول عامیانه به چهارمین روز هفته چارشنبه میگن یا چاهار شنبه ؟ ------------ ------------------------ جوابها------------------------> 1* حرکت اول:در یخچال رو باز میکنیم حرکت دوم:فیل رو تو یخچال میذاریم حرکت سوم:در یخچال رو میبندیم.------------ 2* اونا سه نفرن.پسر، پدر و پدر بزرگ. ------------ 3* حرکت اول:در یخچال رو باز میکنیم حرکت دوم:فیل رو درمیاریم حرکت سوم:زرافه رو میذاریم حرکت چهارم:درو میبندیم! ------------ 4* کلید اول رو به مدت 2 دقیقه روشن میذاره بعد خاموشش میکنه و کلید دوم رو روشن میکنه و از اتاق بیرون میره.اگر خاموش بود بهش دست میزنه ببینه داغه یا نه.اگه گرم بود کلید اولی درسته و گرنه کلید سومیه ------------ 5* خوب زرافه ای که خودمون تو یخچال گذاشتیمه دیگه! ------------ 6* هیچکدوم.چهارمین روز هفته سه شنبه ست!

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 12:16 :: توسط : Ramin TNT

اگر سربه زير باشي ميگويند احمق است،اگر غمگين باشي ميگويند عاشق است،اگر مالت را با حساب خرج كني ميگويند خسيس است،اگر دست و دل باز باشي ميگويند ولخرج است،اگر خوش لباس باشي ميگويند ژيگولو است،اگر بدلباس باشي ميگويند شلخته است،اگر دير زن بگيري ميگويند مرد نيست،اگر زود زن بگيري ميگويند آتشش تند است،اگر فقير و بي پول باشي ميگويند بي عرضه است،اگر پولدار باشي ميگويند اهل زد و بند است،اگر بي قيد باشي ميگويند لات آسمان جل است،اگر بخندي ميگويند هميشه نيشش باز است،اگر اخم كني ميگويند عبوس و بد اخلاق است،اگر خوش سر و زبان باشي ميگويند چاخان است ... حالا شما بگوييد آخر باكدام ساز اين مردم بايد رقصيد كه خوششان بيايد ؟!

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 9:53 :: توسط : Ramin TNT

الكساندر دوما يكي از نويسندگان مشهور فرانسوي به اتفاق دوست نمايشنامه نويسش به سالن تئاتر رفت تا يكي از نمايشنامه هاي او را كه برروي صحنه بود تماشا كند،در سالن تئاتر يكي از تماشاگران خوابيده بود دوما اورا به دوستش نشان داد و با پوزخندي گفت : آنقدر نمايشنامه ات تماشايي است كه همه خوابشان برده است! چند روز بعد آن دو به همان سالن تئاتر آمدند تا يكي از نمايشنامه هاي الكساند دوما را تماشا كنند.اتفاقأ يكي از تماشاچيان خوابيده بود ، دوست دوما به او گفت : زياد به خودت مغرور نباش چونكه تماشاچيان تو هم خوابيده اند. دوما با خونسردي گفت : اشتباه نكن او همان تماشاچي نمايشنامه شماست كه هنوز از خواب بيدار نشده است !!! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------‎‏ روزي جلاد،مي خواست مجرمي را در حضور آقا محمدخان قاجار مجازات نمايد،قبل از اجراي حكم مجرم آهسته در گوش جلاد چيزي گفت.اين موضوع از ديدگان تيزبين آقا محمدخان دور نماند،خان قاجار اورا به حضور طلبيد و از وي پرسيد:به جلاد چه گفتي؟ مرد محكوم در حاليكه از شدت ترس ميلرزيد ابتدا چيزي نگفت ولي از آنجا كه از غضب آقا محمدخان ميترسيد ابراز داشت:جلاد ميخواست دو گوشم را ببرد،به او گفتم يكي را ببر و سه قران بگير.خان قاجار در حاليكه ميخنديد گفت:مردك اگر سه قران را به خود من بدهي دو گوشت را سالم خواهم گذاشت.مجرم درحاليكه گمان ميكرد خان اورا بخشيده بر زمين افتاد و زمين ادب بوسيد و برخاست تا از آنجا برود،غلامان آقا محمدخان او را بازگرداندند و تا سه قران از او نگرفتند آزادش نكردند!

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 9:51 :: توسط : Ramin TNT

نام او مارشال مترز سوم است نامي كه بعدها با استفاده از دو حرف M‏ در ابتداي نام بزرگ و كوچك آن،اسم اختصاري امي نم **Eminem‎‎‏*‏* ساخته شد.نامي كه براي اولين بار به يك خواننده رپ در شاخه هيپ هاپ اطلاق شد.وقتي كه امي نم در خواندن رپ به درجه اي رسيد كه توجه همگان به او جلب شد،انجمن هاي رپ خوان سياهپوست به مقابله با او پرداختند زيرا او سفيد بود و همين كافي بود اورا نپذيرند اما فرياد امي نم نيز از حنجره سياهان در مي آمد زيرا او نيز خسته از تبعيض ها و بدون فكر به سياه و سفيد فرياد آزادي سر ميداد پس او روح سياه داشت هر چند پسري سفيد بود با چشمان آبي! امي نم در 17 اكتبر 1972 در موتورسيتي آمريكا متولد شد،از زندگي كودكي اش خاطره اي تعريف نميكند جز اينكه تحت انضباط شديد مادرش بزرگ ميشود.او از سال 99 با اجراي يك تك اهنگ دريك مسابقه رپ خواني زيرزميني به عنوان يك اعجوبه سفيدپوست مطرح شد و تا امروز همچنان ميدرخشد.او رپ را از 14 سالگي در زيرزمين خانه دوستش شروع كرد،او راه سختي در پيش داشت و بايد در كلوبهاي زيرزميني به مسابقه ميپرداخت،او پس از يك جدايي كوتاه از موسيقي **به دليل خودكشي عمويش** درحالي به دنياي رپ بازگشت كه با چند رپ خوان ديگر گروهي به نامD.12 را تشكيل دادند و نخستين تك آهنگ او درسال 1995 ضبط شد.او در سال 1996 با آلبوم *بدون مرز* توجه منتقدان موسيقي را به خود جلب كرد.امي نم در بزرگترين مسابقه رپ خواني زيرزميني مقام دوم را كسب كرد و توسط دكتر D.Rكه پدرخوانده رپ زيرزميني به حساب مي آمد كشف شد.دكتر پس از ديدار با وي آنقدر جاخورد كه نزديك بود وي را از دفترش بيرون كند اما اينطور نشد و اين همكاري سرآغاز آلبومهاي زيادي شد.امي نم در 1998 آلبوم L.P‏ را منتشر كرد كه موفقيتي بي نظير براي او به همراه داشت و منتقدان اين آلبوم را يك سوررئال كمدي ناميدند.در تابستان 2000 آلبومي روانه بازار كرد كه با فروشي در حدود يك ميليون cd‏ در يك هفته آماري نزديك به معجزه را رقم زد.در سال 2001 بازي در فيلم *8 مايل* پا به عالم بازيگري گذاشت كه اين فيلم داستان برگرفته از زندگي خود او بود.چند آلبوم قديمي امي نم عبارتند از : Lp‏ اسليم شدي،2001،Lp‏ مارشال مترز،نمايش امي نم،مايكل جكسون و ... .

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 فروردين 1390برچسب:, :: 9:49 :: توسط : Ramin TNT
درباره وبلاگ
سلام من رامينم.به وبلاگ من خوش آمدید،اميدوارم از مطالب لذت ببريد.نظر يادتون نره! در ضمن اگر مشكلي ديديد به 09363731899 پيامك بدهيد. لطفا به آدرس جديد مراجعه كنيد www.TNT1.Blogfa.com
نويسندگان


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 49705
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


Alternative content